کیارشکیارش، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره

روزهای خوب کودکی

روز مادر

اکنون که مادر شده ام می دانم که مادر بودن یک عشق است از بی نهایت ترین نقطه مکان وزمان تا اینجا.عشق به موجودی که بخشی از من است .کودکم تو می خندی ومن سرشار از زندگی می شوم.تو می گریی و تکه تکه وجود من در اشک های تو جاری می شود ،تو زندگی می کنی و من نفس می کشم . ومادرم در این دنیای شلوغ دستت را از روی شانه ام برندار که هویتم کمرنگ می شود میان این آدمهای شلوغ .نگاهم کن که نگاهت برای من رنگ زندگی است . مادرم روزت مبارک که همه روزها روز توست . ...
11 ارديبهشت 1392

کیارش وتولدفرنود

پنج شنبه شب هفته گذشته تولدیکسالگی فرنود پسر دخترداییم بود.خیلی بهمون خوش گذشت . از راست:اشکان-بهراد-فرنود بغل مامانش-شایان-بامداد-الینا-کیارش-آیدا-پارمیدا ...
11 ارديبهشت 1392

کیارش وتفریح

روزجمعه رفتیم خارج شهر تا از طبیعت زیبای استانمون بهره ای ببریم .همراه آقاجون .مادرجون ودایی شهریار وفامیل های دیگه راهی شدیم تا به مقصدمون که تالاب های شهر پلدختر بودن برسیم .پس از دو ساعت به تالاب های زیبا ی اونجا رسیدیم .واقعا لذت بردیم از این اینهمه زیبایی .عکس های روز جمعه رو می ذارم که گویای بخشی از زیباییهای اونجاست ...
7 ارديبهشت 1392

روزهای کیارش

به اردیبهشت رسیدیم .ماه موردعلاقه من. ماه سبز وبهشتی .ازکودکی اردیبهشت برایم زیبا بود وحالا پرازخاطرات .روزهایمان سپری می شوند.گاهی به دامان طبیعت می رویم وبیشتر سرگرم کارهای روزمره هستیم.کیارش هم همچنان مشغول بازی ورفتن به مهدکودکه.دایره لغات زبانش بیشتر شده .چند تاشعر جدید یاد گرفته .بن بن بن رایانه ای رو که براش سفارش داده بودم رسید وسرگرمه.کیارش بیشتر دوست داره با کامپیوتر بازی کنه تا اسباب بازی .ولی من براش زمان گذاشتم .بهش می گم چشمات ضعیف می شه بیا کنار.حالا هروقت من وباباش یه مدت می شینیم پای کامپیوتر میاذ می گه الان چشماتون ضعیف می شه دیگه نوبت منه. جمعه به خاطر مهمونی عمه آزیتا رفتیم خونه شون .مهمونها چند تا دختر همراهشون بود شیطو...
1 ارديبهشت 1392
1